
یانگ نیز تعدیلات حسابداری را درخصوص مواردی نظیر تحقیق و توسعه، تحقیقات بازاریابی و مخارج تحقیقات، ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، استهلاک انباشته سرقفلی، هزینه یابی کامل در مقابل کوششهای موفقیت آمیز، ذخیره لایفو، هزینههای آموزش، سایر ذخیره و معادلهای حقوق صاحبان سهام، متذکر شده است. ارزش افزوده اقتصادی را میتوان از طریق گوناگونی نظیر: ارتقای کارآیی عملیاتی، سرمایهگذاری در پروژههایی که نرخ بازدهی بیش از نرخ هزینه سرمایه دارند، حذف فعالیتهای غیراقتصادی، فروش داراییهای کم بازده و بی مصرف و اختصاص وجوده به فعالیتهایی سودآور و کاهش هزینه سرمایه از طریق تنظیم سیساتهای مالی شرکت افزایش داد (طالب نیا و شجاع، ۱۳۹۰).
مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM)، رویکردی است که بر پایه آن میتوان مفهوم نقش ارزش در کسب و کار را تبین نمود، بنابراین میتوان این شیوه شاخصهای سنجش عملکرد مبتنی بر ارزش نظیر EVA و MVA را شناسایی کرده و به کار گرفت. محققان بر این باورند که: مدیریت مبتنی بر ارزش به ذهن هرکسی که در سازمان است این موضوع را القا میکند که بیاموزد، تصمیمات خود را براساس درکی که از چگونگی کمک این تصمیمات به ارزش شرکت دارد، اولویت بندی نماید. این امر بدین معنی است که همه فرآیندها و نظامهای اساسی بایستی به سمت ایجاد ارزش جهت گیری شوند. رویکرد ارزش آفرینی (VC)، در ادبیات مالی و اقتصادی و بازرگانی در چارچوب فرآیند و زنجیرهی ارزش مورد توجه قرار گرفته است که پایه و اساس آن، مفهوم ارزش است. به طور کلی، ارزش عبارت است از بار معنایی خاص که انسان به برخی اعمال، حالتها و پدیدهها نسبت میدهد (Bolek et al., 2012).
ارزش از جمله متغیرهایی است که بار معنایی گستردهای دارد. گستردگی بار معنایی ارزش با گستردگی رشتهها و تخصصها ارتباط دارد. نظیر: ارزش اجتماعی، ارزش مالی و ارزش اقتصادی. ارزش اقتصادی، ارزشهایی هستند که زمانی با کار و وسایل مختلف به وجود میآیند. این ارزشها، امکان استفاده از کالایی را از طریق سلطه بر طبیعت فراهم میکند. ارزش افروده (Value Added)، به مفهوم ما به ازاری ارزشی است که بر اثر برخی اعمال و پدیدهها ایجاد میشود که در چارچوب ارزشهای اقتصادی، تبیین و طبقه بندی میگردد، این ارزش نشان دهنده تفاوت ارزش معاملاتی (ارزش فروش) و ارزش کالا و خدمات خریداری شده (واسطه ای) است. فراهم کردن اطلاعات مورد نیاز جهت اعمال مدیریت آگاهانه از جمله ارزیابی منطقی عملکرد و دیگر کارکردهای مدیریتی، از اهداف ارزش افزوده استو به طور کلی، کاربرد ارزش افزوده در سه حوزه اقتصادی، مدیریتی و حسابداری نیز قابل تامل است (Owusu-Antwi et al., 2015).
ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، به عنوان مالی سنجش عملکرد، مبتنی بر ارزش افزوده است که در حوزه اقتصادی کارکرد آن آشکار شده است. آلفرد مارشال، اقتصاددان انگلیسی، درباره ارزش اقتصادی عنوان میکند که بعد از کسسر هزینهی بهره، آنچه که عایدی باقی میماند را میتوان درآمدی تلقی کرد که نتیجه کارکرد و عملکرد مدیریت است که بیان دیگر از درآمد باقیمانده (RI)، میباشد. ارزش افزوده اقتصادی شاخص مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM)، است که به کنترل کل ارزش ایجاد شده در یک تجارت میپردازد. ارزش افزوده اقتصادی استراتژی راهبردی نیست، بلکه راهی است که ما با آن نتایج را اندازه گیری میکنیم تا به سنجش عملکرد بپردازیم (رهنمای رودپشتی، ۱۳۸۸).
سالها پیش اقتصاددانان معروفی از جمله آلفرد مارشال، عقیده داشتند که شرکتها برای ایجاد ارزش باید بازدهی بیش از هزینهی سرمایه (بدهی و سهام) ایجاد کنند. پیتر دراکر، میگوید: «چیزی را که معمولا سود مینامیم، پولی که برای کیفیت خدمات باقی میماند، معمولا سود نیست. تا زمانی که یک شرکت بازدهی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند، دارای زیان است» در قرن بیشتم این مفهوم تحت عناوین مختلفی معرفی شد که یکی از آن ها سود باقیمانده است. سود باقی مانده عبارت است از مابه التفاوت سود عملیاتی و هزینه سرمایه. تفاوت سود باقی مانده با ارزش افزوده اقتصادی در بخش تعدیلات است زیرا در محاسبه سود باقی مانده، تعدیلات انجام نمی شود. به نظر کانگ و همکاران (۲۰۰۲)، ارزش افزوده اقتصادی اولین بار به طور رسمی در سال ۱۹۶۵ با نام سود باقی مانده معرفی شد. بعد از معرفی سود باقی مانده شرکتهای زیادی از آن در ارزیابی عملکرد استفاده کردند. در محاسبه سود حسابداری، تنها هزینه تامین مالی، از طریق بدهی منظور میشود و مدیران وجوه فراهم شده توسط سهامداران را بدون هزینه فرض میکنند. اما در مفهوم ارزش افزودهی اقتصادی، هزینه تامین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور میشود زیرا پول به خودی خود وارد شرکت نمی شود و هر وجهی هزینهای دارد. به عبارت دیگر، ارزش افزودهی اقتصادی برآوردی از سود حسابداری به سود اقتصادس نزدیک تر شود و اندازه گیری ارزش ایجاد شده توسط شرکت برای سهامداران راحت تر شود (Zarat Dakhely Parast et al., 2013). به نظر ویور (۲۰۰۱)، ارزش افزودهی اقتصادی حلقهی گمشده بازده سهامداران، بازده اقتصادی و بازدهی حسابداری به صورتی است که در نمودار شماره (۲-۱) نشان داده شده است.
ارزش افزوده اقتصادی
بازده سهامداران
بازده اقتصادی
بازده حسابداری
نمودار ۲-۱) روابط بین ارزش افزوده اقتصادی، بازده سهامداران، بازده اقتصادی و بازده حسابداری (رهنمای رودپشتی، ۱۳۸۸)
۲-۱-۵) تاریخچه ارزش افزوده اقتصادی (EVA)
تکامل سود اقتصادی یا همان ارزش افزوده اقتصادی یک مطالعهی جذاب با ریشههای تاریخی است که ردپایش را میتوان در تعاریف اقتصاددانان کلاسیک از سود باقیمانده (سود اضافی) جستجو کرد. به عنوان مثال آلفرد مارشال، اقتصاددان معروف انگلیسی در سال ۱۸۹۰ سود اقتصادی را اینگونه تعریف میکند. «سود اقتصادی آن چیزی است که بعد از کسر هزینههای سرمایه باقی میماند که میتوان آن را سود مدیریت یا سود تعهد نامید» براساس تعریف مارشال، دیدگاه اقتصاددانان کلاسیک در مورد سود به طور ریشهای متفاوت از ابزارهای حسابداری سنجش سود مانند EBIT و EBITDA و … است. تفاوت کلیدی بین سود اقتصادی و سود حسابداری در این نهفته است که: اقتصاددانان اعتقاد دارند یک شرکت واقعا زمانی سودآور است که:
درآمد ها بتواند، هزینههای جاری عملیاتی و تولیدی شرکت را پوشش دهد.
یک بازده نرمال را برای مالکانی که سرمایه شان را در شرکت به کار انداخته اند، ایجاد کند (Niresh and Alfred, 2014).
درحالی که ریشههای ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، به اقتصاددانان کلاسیک برمیگردد، سه اقتصاددان پیشرو امریکایی قرن بیستم فیشر[۹] در طول دهه ۱۹۳۰ و میلر و مدیلیانی[۱۰] از ابتدای دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۶۰ معنی کامل تری از سود اقتصادی در حوزه ارزش گذاری شرکت بسط داده اند. فیشر یک ارتباط اساسی بین NPV و جریانات نقدی مورد انتظار تنزیل شده، ایجاد کرد. MM، نشان داد که تصمیمات سرمایهگذاری با NPV مثبت، محرک ارزش و قیمت سهام شرکت است. در طول دهه ۱۹۷۰، استرن در حال بررسی مشکلات و معایب روشهای ارزشگذاری مبتنی بر حسابداری بود تا اینکه در سال ۱۹۸۶، استوارت از موسسه مشاورهای استرن و استوارت کتاب (The Quest for Value) را منتشر کرد و در این کتاب ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، را به عنوان روش تعیین ارزش حقوق صاحبان سهام معرفی نمود. در واقع، EVA در طی بیست سال توسط استرن و استوارت، توسعه یافت (Chandra Shil, 2009).
ابزار تحلیلی EVA، از همان ابتدا از سوی جامعهی شرکتها مورد پذیرش قرار گرفت. چرا که روشی نوآورانه برای یافتن ارزش واقعی شرکت بود. برخلاف معیارهای سنتی مانند EBIT، EBITDA، NOPAT و غیره، EVA سودآوری واقعی شرکتها را مورد بررسی قرار میدهد، یعنی هزینههای مستقیم بدهی و غیرمستقیم حقوق صاحبان سهام را مدنظر قرار میدهد. چون ارزش افزوده اقتصادی، به طور کاملا نزدیکی بر الزامات ماکزیمم سازی ثروت سهامداران منطبق است به عنوان یک ابزار مدرن روز، جهت سنجش موفقیت شرکتها به کار گرفته میشود. پرداخت بر مبنای EVA با درنظر گرفتن همه هزینههای سرمایه (هزینه بدهی و هزینه حقوق صاحبان سهام) صورت میگیرد تا مدیران شرکتها در اتخاذ تصمیمات مالی به عنوان یک سهامدار عمل کنند. ارزش افزوده اقتصادی همچنین در جامعهی سرمایهگذاران نیز متداول شده است. کنفرانس های متعددی که در این زمینه در سالهای اخیر برگزار شده است، گواه این مدعا است (Xin et al., 2012).
استوارت در سال ۱۹۹۴ نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی تنها و بهترین ابزار برای ایجاد ارزش در شرکت میباشد و ادعا میکند که ارزش افزوده اقتصادی در تشریح فرآیند تغییر در ثروت سهامداران تقریبا ۵۰ درصد بهتر از معیارهای مبتنی بر حسابداری عمل میکند. تحقیقات نشان میدهند که بازده کل سهامداران در شرکتهایی که به نوعی از سیستم ارزش افزوده اقتصادی کمک گرفته اند بعد از یک دوره ۵ ساله در مقایسه با سهام شرکتهای رقیب، ۴۹ درصد بیشتر بوده است. شرکتهایی که ساختار جبران خدمت استرن استوارت را به طور کامل اجرا میکنند، حتی نتایج بهتر از این داشته اند به طوری که سرمایهگذاری در سهام این شرکتها، ۸۴ درصد ثروت بیشتری در مقایسه با شرکتهای رقیب طی یک دوره ۵ ساله ایجاد کرده است (Guasti Lima et al., 2014).
۲-۱-۶) مزایا و معایب ارزش افزوده اقتصادی
فلسفهی زیربنای ارزش افزوده اقتصادی از آنجایی است که سرمایهگذاران در قبال فراهم آوردن منابع مالی و متحمل شدن ریسک تجاری در انتظار دریافت پاداش هستند. سود عملیاتی شرکت باید به منظور خلق ارزش برای سهامداران از هزینه سرمایه سبقت گیرد. در محاسبه سود حسابداری فقط هزینه تامین مالی از طریق بدهی منظور میشود و مدیران وجوه فراهم شدهی سهامداران را بدون هزینه فرض میکنند. اما در مفهوم ارزش افزوده اقتصادی، هزینهی تامین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور میشود، زیرا پول به خودی خود وارد شرکت نمی شود و هر وجهی هزینهای دارد. در بین همهی رویکردها برای اندازه گیری عملکرد، رویکرد مبتنی بر سود باقیمانده و ارزش افزودهی اقتصادی، بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. استوارت معتقد است که سود، سود هر سهم و رشد سود، معیارهای گمراه کنندهای از عملکرد شرکتها هستند و در این میان، ارزش افزوده اقتصادی بهترین معیار ارزیابی عملکرد است. شرکتی که ارزش افزوده اقتصادی آن برای سالهای متوالی مثبت است، سبب میشود که سهام به صرف فروش رفته و برای سهامدار ایجاد ارزش کند اما اگر شرکتی قادر به کسب بازدهی بیش از هزینهی سرمایه نباشد، نه تنها برای سهامداران ایجاد ارزش نکرده، بلکه سبب از بین رفتن ارزش شده است (Xin et al., 2012).
از مزایای ارزش افزودهی اقتصادی، ارتباط ایم مفهوم با ارزش بازار شرکت است، به عبارت دیگر، ارزش شرکت، تابعی از ارزش افزوده اقتصادی آتی پیش بینی شده است. ارزش افزودهی اقتصادی معیاری است که اختلاف عملکرد واقعی شرکت به عملکرد پیش بینی شده را نشان میدهد. در نتیجه، میتوان بیان کرد که ارزش افزودهی اقتصادی مثبت، بیان کنندهی این مطلب است که ارزش شرکت با درنظر گرفتن هزینهی سرمایه به کار گرفته شده، افزایش یافته است. همچنین کاربرد ارزش افزودهی اقتصادی برای تعیین اهداف، اندازه گیری عملکرد، ارزیابی راهبردها، تخصص سرمایه، طراحی سیستم پاداش، افزایش سرمایه و قیمت گذاری عملی است. ارزش افزودهی اقتصادی به لحاظ اینکه هزینهی فرصت منابع به کار گرفته شده را بر مبنای ارزش دفتری آنها محاسبه میکند، میتواند تا حدودی گمراه کننده باشد (به لحاظ اتکاء بر ارقام تاریخی، فاقد ویژگی مربوط بودن در تصمیم گیری است. همچنین گاهی اوقات، انجام تجزیه و تحلیل ارزش افزودهی اقتصادس غیرعملی است. به این ترتیب به عنوان قاعدهای کلی، تجزیه و تحلیل ارزش افزودهی اقتصادی برای شرکتهای تازه تاسیس و شرکتهای سرمایهگذاری مناسب نیست). از دیگر معایب این است که برای تجزیه و تحلیل ارزش افزودهی اقتصادی، شناسایی همه منابعی که در یک شرکت استفاده شده است، ضروری میباشد، در شرایطی که بسیاری از داراییهایی که در فعالیتهای یک شرکت به کار گرفته میشوند، دارایی نامشهود هستند که شناسایی، تعیین ارزش و تعیین هزینهی سرمایه برای آنها مشکل است (رضایی و همکاران، ۱۳۸۹).
معرفی کنندگان ارزش افزوده اقتصادی مزیتهای زیادی را برای آن برشمرده اند که برخی از آنها عبارت است از:
تنها معیار، عملکردی است که تغییرات قیمت سهام در طی زمان را توضیح میدهد.
اهداف رشد و کارآیی عملیاتی را با یکدیگر تلفیق میکند.
مدیریت سرمایه در گردش و داراییها را بهبود میبخشد.
ابزاری مناسب برای تصمیمات بودجه بندی سرمایهای است.
بهترین معیار ارزیابی و اندازه گیری عملکرد است.
قادر به اندازه گیری توانایی ایجاد ارزش فرصتهای تاکتیکی و استراتژیکی است (مهدوی و رستگاری، ۱۳۸۶).
شرکتهایی که ارزش افزوده اقتصادی آنها مثبت است، سهام آنها در بازار به صرف به فروش میرسد و بنابراین برای سهامداران خلق ارزش میکنند اما شرکتهایی که ارزش افزوده اقتصادی آنها منفی است، سهام آنها در بازار به کسر به فروش میرسد (Lal Bhasin, 2013). این شرکتها نه تنها برای سهامداران خود خلق ارزش نکرده اند، بلکه منابع را نیز هدر داده اند. ارزش افزوده اقتصادی بر کارایی عملیاتی و مدیریت ترازنامه تاکید دارد. بدون کارایی عملیاتی، سود عملیاتی پایین خواهد بود و مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیرضروری داراییها و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه میشود. در صورت استفاده از ارزش افزوده اقتصادی برای ارزیابی عملکرد، مدیریت داراییها و مدیریت ترازنامه بهبود مییابد (مهدوی و رستگاری، ۱۳۸۶).
۲-۱-۷) اهمیت EVA در مقابل سود حسابداری و شاخصهای مبتنی بر سود
سود و سودآوری یک واحد انتفاعی از دیرباز مورد بحث اقتصاددانان و حسابداران بوده است. در حقیقت، فلسفه اصلی ایجاد یک واحد انتفاعی همان سودآوری است. اما آیا منظور از سود، همان سودی است که در صورتهای مالی نشان داده شده میشود؟ قطعا جواب منفی است، سودی که مورد نظر سهامداران و سرمایهگذاران است، غیر از سودی است که در صورتحساب سود و زیان نشان داده میشود. سودی که از طریق صورت حساب سود و زیان محاسبه میشود فقط هزینه بدهی را در نظر میگیرد و هزینه حقوق صاحبان سهام را نادیده میگیرد (این در حالی است که براساس تئوری ریسک و بازده هزینه حقوق صاحبان سهام بیشتر از هزینه بدهی میباشد و نادیده گرفتن هزینه حقوق صاحبان سهام درصورت حساب سود و زیان، باعث میشود که سود شرکت به طور واقعی نشان داده نشود). با به کار گیری EVA، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام در نظر گرفته میشود و به این ترتیب سود حسابداری به سود اقتصادی تبدیل میگردد (Chandra Shil, 2009).
از طرف دیگر، سود حسابداری با اتخاذ روشهای مختلف حسابداری (روش ارزیابی موجودیها، روشهای استهلاک، سرمایهای یا هزینه تلقی کردن هزینههایی مانند تحقیق و توسعه، در نظر گرفتن دخایر مختلف و …)، میتواند براساس خواست مدیران تغییر کند و از عملکرد واقعی شرکت فاصله بگیرد. بنابراین شاخصهای مبتنی بر سود مانند ROE و EPS و غیره نمی تواند عملکرد واقعی شرکت را نشان بدهد. با به کار گیری EVA و تعدیلات پیشنهادی استوارت، میتوان اثرات روشهای حسابداری را مرتفع ساخته و عملکردی واقعی از شرکت ارایه نمود (Owusu-Antwi et al., 2015).
۲-۱-۸) تعدیلات حسابداری
استوارت برای اینکه سوگیریهای سود حسابداری و احتمال دستکاری در آن را مرتفع سازد، پیشنهاد میکند که برای محاسبهی EVA بایستی تعدیلاتی صورت گیرد تا سود حسابداری به سود اقتصادی و سرمایه حسابداری به سرمایه اقتصادی تبدیل گردد. در ابتدا، استوارت ۱۶۴ تعدیل، پیشنهاد میکند که به علت حجم زیاد این تعدیلات و انتقادات وارده بر آن، این تعدیلات را کاهش داده و به حدود ۵ الی ۱۵ تعدیل میرساند استوارت این تعدیلات را تحت عنوان معادلهای حقوق صاحبان سهام ذکر میکند (Zarat Dakhely Parast et al., 2013). وی بر اساس تعریف EVA، فقط تعدیلاتی را پیشنهاد میکند که بتوانند از عهدهی ۴ آزمون زیر برآیند:
آیا تعدیل مورد نظر میتواند اثر با اهمیتی بر EVA داشته باشد؟
آیا با استفاده از آن تعدیل مدیران میتوانند بر نتایج تاثیرگذار باشند؟
آیا تعدیل مورد نظر برای افراد عملیاتی به سادگی قابل درک است؟
آیا تعدیل مورد نظر را به راحتی میتوان تجزیه و تحلیل و درک نمود؟ (Guasti Lima et al., 2014)
برخی از صاحبنظران از تعدیلات پیشنهادی استوارت حمایت میکنند و برخی دیگر اثر این تعدیلات را بر EVA، ناچیز میدانند: یانگ با بیان این نکته که این تعدیلات حسابداری تلاشهای موفق را حذف میکند و حالتی را به وجود میآورد که EVA، بسیار نزدیک تر به جریانات نقدی باشد و کمتر موضوع حسابداری تعهدی گردد، از این تعدیلات حمایت میکند. زیمرمن[۱۱]، اثر این تعدیلات را بر سود حسابداری اندک میداند و بر این اعتقاد است که بسیاری از این تعدیلات دارای هزینههای قانونی که باعث میشود ادعا کنند صورتهای مالی درست و منصفانه نیست و نیز هزینههای اجرایی تدوین سیستمی که بتواند اطلاعات مربوط به این تعدیلات را افشاء کند، میشود که این هزینهها، اغلب کمتر از فواید ناشی از انجام این تعدیلات است. استوارت اذعان میدارد این تعدیلات فقط باید محدود به تعدیلاتی شود که اثر قابل توجهی بر سود دارند و این تعدیلات هنگامی انجام میشود که اطلاعات لازم برای انجام تعدیلات به راحتی، قابل دستیابی باشد (Chandra Shil, 2009).
۲-۱-۹) ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده (REVA)
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |